خیلی کوچیک بودیم که حس استقلال و صاحب یک کسب و کار بودن تو ذهنمون بود ولی هر بار نمی شد یکی از بزرگترین دلایل این بود که حس نیاز و برطرف شدن خواسته هامون وابسته به تلاش خودمون نبود و همیشه به لطف پدر و مادر اتفاق می‌افتاد و دغدغه اصلی ما تحصیل بود همیشه تو دورهمی های ما چهارتا کلی ایده کسب و کار بوده به که به بزرگ شدنش فکر می کردیم حتی از نظر اینکه کجا باشه پلن توسعه ش چه شکلی باشه و خیلی جزئیات دیگه ولی هیچ وقت شروع نمی کردیم شاید بزرگترین ترسمون شکست خوردن بود این شد که هر کدوممون رفت سمت رویای شخصیش تا تجربه های خودش رو کسب کنه ما تو چارسین مدیر و مهندس و معلم و کارمند داریم این سال‌ها هرکدوم پر از تجربه و خاطرات تلخ و شیرین ولی یه چیزی یادمون رفت تو تمام این سال‌ها ترس از شکست و شروع نکردن باعث شد یکی یکی شاهد اجرای ایده هامون توسط دیگران باشیم که شاید تنها ویژگی اونا و البته مهمترینش این بود که نترسیدن و ما یادمون رفت که ما چهارتایم و نباید بترسیم . ما همیشه هوای همو داریم و همیشه در حال توسعه و بهتر شدن خودمون و همیدیکه هستیم یادمون رفت قدرت ما و این همه اتحاد و حمایت و دلگرمی خانواده خیلی بیشتر و ارزشمندتر ه حتی حتی اگه منجر به شکست بشه بازم اون تجربه و بلند شدن بعد شکست خیلی ارزشمنده یادمون رفت که این ما چقدر کنار هم قدرتمندتر خلاق تر و دست نیافتنی تره شاید این شد که این بار دور هم جمع شدیم تا شروع کنیم و چارسین رو تبدیل کنیم به یک برند پوشاک درجه یک ایرانی تو این مسیر قطعا به نظرات و کمک و همراهی شما نیاز داریم